امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

آبستن به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

حامله

فونتیک فارسی

aabestan
صفت
pregnant, gravid, with child, in the family way, impregnant, expectant, expecting, knocked up

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

- برآمدگی شکم زن آبستن

- the bulge of a pregnant woman's stomach

- او را آبستن کرد.

- He got her with child.
آماده برای رویداد

فونتیک فارسی

aabestan
صفت
مجازی fraught, enwomb, parturient, filled, peplete

- آینده آبستن حوادث خطرناکی است.

- The future is fraught with dangerous events.

- ماه آبستن نزدیک است.

- The peplete month is near.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد آبستن

  1. مترادف:
    آبسته باردار پابماه حامله
  1. مترادف:
    دچار دستخوش
  1. مترادف:
    پنهان مخفی نهان

ارجاع به لغت آبستن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «آبستن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/آبستن

لغات نزدیک آبستن

پیشنهاد بهبود معانی