احمق به انگلیسی

    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    آدم ابله و بی‌خرد

    فونتیک فارسی

    ahmagh
    اسم
    fool, simpleton, idiot, imbecile, clod, goof, dimwit, nincompoop, airhead, dunderhead, cuckoo, nutter, nut, nitwit, bonehead, blockhead, numbskull

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری

    - احمق چرندباف

    - a blithering idiot

    - یک احمق تمام عیار!

    - A crashing fool!
    ابله، بی‌خرد

    فونتیک فارسی

    ahmagh
    صفت
    foolish, stupid, silly, cuckoo, imbecile, empty-headed, witless, idiotic, asinine, softheaded, cloddish, brainless, goofy, dopy, muddle-headed, dunderheaded

    - احمق‌ترین آدم روی زمین

    - the stupidest person in the world

    - هرگز نباید با آدم احمق شریک شد

    - one should never become partners with a foolish person
    عامیانه case, chump, dim, dumb, knucklehead, gormless, cockeyed, dimwit, dumbbell, fathead, nut, sappy, slap-happy, bonehead, muggins
    cretinous
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد احمق

    1. ابله، الاغ، بی‌شعور، بیهوش، خر، دنگل، دیوانه‌وش، رعنا، زودباور، ساده‌لوح، کم‌خرد، کم‌عقل، کم‌عقل، کندفهم، کودن، گاوریش، گول، گول، نادان، نادان، ناقص‌عقل، نفهم، ≠ دانا

    ارجاع به لغت احمق

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «احمق» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/احمق

    لغات نزدیک احمق

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند