از بین بردن به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

نابود کردن، پاک کردن، معدوم کردن

فونتیک فارسی

az beyn bordan
فعل متعدی
to consume, to corrode, to eradicate, to dismantle, to dissolve, to eliminate, to exterminate, to overturn, to ruin, to spoil, to efface, to kill, to emasculate, to annihilate, to obliterate, to discreate, to destroy, to wipe out, to extirpate, to do away with

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

- ما باید هرگونه شک و تردید را از ذهنمان از بین ببریم.

- We must eliminate any trace of doubt from our minds.

- آتش‌سوزی‌ها هزاران زمین جنگل را از بین برد.

- The wildfires consumed thousands of acres of forest.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت از بین بردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «از بین بردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/از بین بردن

لغات نزدیک از بین بردن

پیشنهاد بهبود معانی