از پس چیزی برآمدن به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

از عهده برآمدن

فونتیک فارسی

az pase chizi baraamadan
فعل متعدی
to afford, to cope, to contrive, to deal, to handle, to fare, to hack, to field, to succeed, to manage

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

- همگی باید یاد بگیریم از پس استرس بربیاییم.

- We all have to learn to handle stress.

- افراد معدودی از پس هزینه‌ی ماشین‌هایی مثل آن برمی‌آیند.

- Few people are able to afford cars like that.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت از پس چیزی برآمدن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «از پس چیزی برآمدن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/از پس چیزی برآمدن

لغات نزدیک از پس چیزی برآمدن

پیشنهاد بهبود معانی