با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

بار به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

فونتیک فارسی

baar
bar(room)
load, burden, weight, [ship.] cargo, yield, fruit, alloy, coat, audience, time, turn
رنگ extender
کامپیوتر boot
payload
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد بار

ارجاع به لغت بار

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «بار» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/بار

لغات نزدیک بار

پیشنهاد بهبود معانی