با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

باند به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

گروهی با هدف معین

فونتیک فارسی

baand
اسم
gang, band, clique, group, cohort, faction

- باند موسیقی‌نوازان جاز

- a jazz musician's band

- رئیس باند دزدان دستگیر شد.

- the chief of a band of thieves was caught

- در اداره ما هریک از رئیس‌ها باند خودش را دارد.

- in our office, each of the bosses has formed his own clique

- او هم جزء باند اکبر آقاست.

- he too belongs to Akbar Agha's clique

- باند بازی کردن

- to form cliques or faction, to factionalize

- باند تبهکاران

- a gang of criminals
نمونه‌جمله‌های بیشتر
نوار زخم‌بندی، تنزیب

فونتیک فارسی

baand
اسم
bandage, dressing, band-aid

- باند روی زخم باید عوض شود.

- the bandage on my wound has to be changed
موج رادیو

فونتیک فارسی

baand
اسم
band, channel

- باند گزین

- band selector

- پهنای باند

- bandwidth

- گستره‌ی باند

- band-spread
مسیر موازی خودروها در جاده که با خط سفید مشخص می‌شود

فونتیک فارسی

baand
اسم
lane

- رانندگان باید در داخل باند حرکت کنند نه روی خط آن!

- drivers must drive inside the lane, not on the lines marking it!

- هنگام عوض کردن باند با چراغ چشمک‌زن علامت بدهید.

- when you want to change lanes, you must signal with your blinkers
مسیر یا جاده‌ی هواپیماها در فرودگاه

فونتیک فارسی

baand
اسم
runway, tarmac, airstrip

- هواپیما مدت زیادی روی باند حرکت کرد

- the airplane taxied on the runway for a long time
بلندگو

فونتیک فارسی

baand
اسم
loudspeaker
در اداره و غیره
in-group
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد باند

ارجاع به لغت باند

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «باند» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/باند

پیشنهاد بهبود معانی