با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

بانی به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

بنیانگذار، سازنده

فونتیک فارسی

baani
اسم
founder, institutor, builder, sponsor, organizer, originator

- مردی که بانی اصلاحات مالی کشور شد.

- The man who instituted the country's financial reforms.

- بانی شرکت

- founder of the company
سبب، باعث

فونتیک فارسی

baani
اسم
cause, agent

- بانی رسوایی

- cause of disgrace

- بانی شکست ما

- cause of our failure
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد بانی

ارجاع به لغت بانی

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «بانی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/بانی

پیشنهاد بهبود معانی