امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

بستری به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی

فونتیک فارسی

ba(e)stari
confined to bed, bedridden

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد بستری

  1. مترادف:
    بیمار دردمند رنجور علیل مریض ناخوش نقاهت‌زده
    متضاد:
    سالم سرحال

ارجاع به لغت بستری

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «بستری» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/بستری

لغات نزدیک بستری

پیشنهاد بهبود معانی