بیهوش شدن به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

از هوش رفتن

فونتیک فارسی

bihoosh shodan
فعل لازم
to become anesthetized, to swoon, to faint, to pass out

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

- گاز چاه او را گرفت و بیهوش شد.

- The fumes in the well affected him and he fainted.

- فشار خون بیمار ناگهان افت کرد و باعث شد بیهوش شود.

- The patient's blood pressure dropped suddenly, causing him to faint.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت بیهوش شدن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «بیهوش شدن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/بیهوش شدن

لغات نزدیک بیهوش شدن

پیشنهاد بهبود معانی