امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

تجربه به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

تبحر، امتحان، آزمایش

فونتیک فارسی

tajrobe/tajrebe
اسم
experience, trial, experiment, proficiency, experimentation, encounter

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

- تصنیف ترانه نیاز به استعداد و تجربه دارد.

- The composition of songs requires talent and experience.

- خوش بود گر محک تجربه آید به میان

- it is nice if the test of experience is applied
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد تجربه

  1. مترادف:
    آزمایش آزمون امتحان تجربت محک
  1. مترادف:
    آزمودگی خبرت خبرگی
  1. مترادف:
    آزمودن
  1. مترادف:
    آزمایش کردن

ارجاع به لغت تجربه

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «تجربه» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/تجربه

لغات نزدیک تجربه

پیشنهاد بهبود معانی