امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

تخت به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی

فونتیک فارسی

takht
[n.] throne, elevated seal, couch, [shoe] sole, flat, even, level

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد تخت

  1. مترادف:
    صفت
  1. مترادف:
    اریکه اورنگ پات پیشگاه سریر عرش کرسی مسند
  1. مترادف:
    تختگاه سلطنت‌گاه مرکزحکومت مقر شاه
  1. مترادف:
    صاف مستوی مسطح هموار
  1. مترادف:
    کف کفش قسمت‌زیرین کفش
  1. مترادف:
    تخت‌خواب
  1. مترادف:
    اسوده راحت

ارجاع به لغت تخت

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «تخت» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/تخت

لغات نزدیک تخت

پیشنهاد بهبود معانی