با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

تذکر دادن به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

یادآوری کردن

فونتیک فارسی

tazakkor daadan
فعل متعدی
to point out, to remind, to notify, to state (emphatically), to warn, to intimate, to caution, to admonish, to prod, to instruct

- باز هم به او تذکر بده.

- Remind her again.

- پزشک به بیمار تذکر داد که از فعالیت‌های شدید پرهیز کند.

- The doctor cautioned the patient to avoid strenuous activities after the surgery.

- می‌توانی به سارا درمورد جلسه‌ی فردایمان تذکر بدهی؟

- Can you remind Sarah about our meeting tomorrow?
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد تذکر دادن

ارجاع به لغت تذکر دادن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «تذکر دادن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/تذکر دادن

لغات نزدیک تذکر دادن

پیشنهاد بهبود معانی