با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

ترفند به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

حیله، مکر، نیرنگ

فونتیک فارسی

tarfand
اسم
stratagem, gimmick, ruse, scheme, dodge, stunt, trick, device, artifice, ploy, strategy, gamesmanship, maneuver

- او سعی کرد مرا دستپاچه کند؛ ولی زودتر به ترفند او پی‌ بردم.

- He tried to buffalo me but I soon caught on to his tricks.

- دشمنانش کوشیدند با ترفند او را از کارش برکنار کنند.

- His enemies tried to maneuver him out of his job.
عامیانه gimmick, wrinkle
مجازی trap
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ترفند

ارجاع به لغت ترفند

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ترفند» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ترفند

پیشنهاد بهبود معانی