با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

تری به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

خیسی

فونتیک فارسی

tari
اسم
wetness, moisture, moistness, humidity

- او تری رنگ را روی بوم نقاشی احساس می‌کرد.

- She could feel the wetness of the paint on the canvas.

- کفش‌هایش به خاطر تری علف خراب شده بودند.

- His shoes were ruined by the wetness of the grass.
تازگی

فونتیک فارسی

tari
اسم
freshness

- تری هوای صبحگاهی به روحم طراوت بخشید.

- The freshness of the morning air rejuvenated my spirits.

- تری گل‌های باغ خیره‌کننده بود.

- The freshness of the flowers in the garden was breathtaking.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد تری

ارجاع به لغت تری

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «تری» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/تری

لغات نزدیک تری

پیشنهاد بهبود معانی