امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

تفت دادن به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

گرما دادن، حرارت دادن

فونتیک فارسی

taft daadan
فعل متعدی
to sauté, to heat, to roast

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

- قارچ را با سه قاشق غذاخوری کره تفت دهید تا طلایی شود.

- Sauté the mushrooms in 3 tablespoons of the butter until they are golden.

- گوشت تفت‌داده‌شده

- sauté meet

- سبزیجات را در روغن زیتون تفت می‌دهم.

- I will sauté the vegetables in olive oil.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد تفت دادن

  1. مترادف:
    حرارت دادن داغ کردن
  1. مترادف:
    نیمه‌سرخ کردن

ارجاع به لغت تفت دادن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «تفت دادن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/تفت دادن

لغات نزدیک تفت دادن

پیشنهاد بهبود معانی