امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

جاری به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

همسر برادرشوهر

فونتیک فارسی

jaari
اسم
sister-in-law

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

- جاری‌اش برونگراتر است.

- Her sister-in-law has been more of an extrovert.

- جاری آینده‌ات

- Your future sister-in-law
روان

فونتیک فارسی

jaari
صفت
fluent, streaming, runny, running, flowing, ongoing

- آب جاری و درخت هوا را مرطوب می‌‌کند.

- Running water and trees make the air humid.

- سرزمینی که در (جوی‌های) آن شیر و عسل جاری است.

- A land flowing with milk and honey.
فعلی

فونتیک فارسی

jaari
صفت
instant, current, present-day, present

- سال جاری

- the current year

- این شرکت انتظار دارد که از ابتدای سال جاری معاملات خود را به‌صورت سودآور آغاز کند.

- The company expects to start trading profitably early this year.
قدیمی effusive
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد جاری

  1. مترادف:
    روان ساری سیال
  1. مترادف:
    جریان
  1. مترادف:
    عادله فعلی
  1. مترادف:
    رایج شایع عادی متداول معمول
  1. مترادف:
    جاریه

ارجاع به لغت جاری

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «جاری» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/جاری

لغات نزدیک جاری

پیشنهاد بهبود معانی