با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

جسم به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

شیء

فونتیک فارسی

jesm
اسم
matter, material, object, substance, stuff

- کارآگاهان به دنبال هر جسمی بودند که به کمک آن بتوانند پرونده‌ی جنایی را حل کنند.

- The detectives were searching for any substance that could help them solve the crime.

- دستم به جسم سختی خورد.

- My hand hit a hard substance.
بدن

فونتیک فارسی

jesm
اسم
body, person, flesh

- آیا نیازهای جسم مهم‌تر از نیازهای روح است؟

- Are the needs of the body more important than the needs of the spirit?

- جسم سلولی

- cell body
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد جسم

ارجاع به لغت جسم

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «جسم» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/جسم

لغات نزدیک جسم

پیشنهاد بهبود معانی