با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

حاضر به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

آماده

فونتیک فارسی

haazer
اسم صفت
ready, prepared, prompt, disposed, willing, game

- شرکت ما دیگر حاضر نیست سرمایه‌ی خود را به مخاطره بیندازد.

- Our company is not willing to take another gamble.

- خوراک حاضر است، بفرمایید!

- The food is ready, dip in!
حضورداشته

فونتیک فارسی

haazer
اسم صفت
present, attendant, attending, available

- حاضر در مهمانی

- present at the party

- مسئله‌ی اصلی عصر حاضر

- the main problem of the present day
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد حاضر

ارجاع به لغت حاضر

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «حاضر» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/حاضر

لغات نزدیک حاضر

پیشنهاد بهبود معانی