امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

حرف به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

حرفه‌ها، شغل‌ها

فونتیک فارسی

heraf
اسم جمع
jobs, professions, careers, businesses, vocations, occupations, trades, works, pursuits, crafts, employments, practices, callings

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

- برادرم حرف مختلفی دارد: معلمی، نوازندگی و مهندسی نرم‌افزار.

- My brother has different occupations: a teacher, a musician, and a software engineer.

- او درمورد حرف مختلفی در زمینه‌ی پزشکی تحقیق کرد.

- She researched different careers in the medical field.
هر یک از واحدهای الفبا

فونتیک فارسی

harf
اسم
letter, character

- بیست و شش حرف الفبای انگلیسی

- the twenty-six characters of the English alphabet

- حرف «Q» هفدهمین حرف الفباست.

- The letter "Q" is the seventeenth letter in the alphabet.
کلمه، لغت

فونتیک فارسی

harf
اسم
term, word

- فقط با یک حرف مخالفان خود را خاموش کرد.

- He extinguished his opponents with a single word.

- آنچه که بدان نیاز داریم عمل است، نه حرف.

- What we need is deeds not words.

- حرف را با عمل توأم کردن

- to accompany words with deeds
سخن، صحبت، گفتار

فونتیک فارسی

harf
اسم
talk, speech, utterance, chat, remark, statement

- او اهل عمل است نه حرف.

- He is interested in doing, not talking.

- حرفش خیلی آموزنده بود.

- Her speech was very informative.
دستور زبان particle
عامیانه say-so
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد حرف

  1. مترادف:
    پیشه‌ها حرفه‌ها شغل‌هامشاغل
  1. مترادف:
    صنعت‌ها
  1. مترادف:
    عرض
    متضاد:
    عدد رقم
  1. مترادف:
    سخن کلام گفتار گفت
  1. مترادف:
    تکلم
  1. مترادف:
    الفبا نویسه

ارجاع به لغت حرف

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «حرف» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/حرف

لغات نزدیک حرف

پیشنهاد بهبود معانی