امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

حکمران به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی

معادل انگلیسی لغت:
ruler, governor

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد حکمران

  1. مترادف:
    استاندار امیر حاکم فرماندار فرمانروا والی حکم‌روا حکومتگر حکم‌رانی

ارجاع به لغت حکمران

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «حکمران» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/حکمران

لغات نزدیک حکمران

پیشنهاد بهبود معانی