امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

خام به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

نپخته

فونتیک فارسی

khaam
صفت
raw, uncooked, fresh, half-baked

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

- پس از خوردن ماهی خام دچار تهوع شدم.

- After eating raw fish, I was overcome by nausea.

- سبزیجات خام

- raw vegetables
نرسیده، نارس

فونتیک فارسی

khaam
صفت
unripe, green, gauche

- گوجه‌های خام هنوز قرمز نبودند و شیرینی مطلوب را نداشتند.

- The unripe tomatoes were not yet red and lacked the desired sweetness.

- انبه‌های خام سفت بودند.

- The unripe mangoes were firm.
بی‌تجربه

فونتیک فارسی

khaam
صفت
immature, inexperienced, green, inchoate, callow, adolescent, unfledged

- گفته‌هایش به نظرم خام و نابخردانه بود.

- His remarks struck me as being adolescent and ill-judged.

- دختر خام با عزت نفسش در سال‌های نوجوانی‌اش چالش داشت.

- The adolescent girl struggled with her self-esteem during her teenage years.
به شکل ماده‌ی اولیه

فونتیک فارسی

khaam
صفت
crude, rude, raw, unformed, unrefined

- بنزین از نفت خام تقطیر می‌شود.

- Gasoline is distilled from crude oil.

- قیمت یک بشکه نفت خام

- the price of a barrel of crude oil
واهی

فونتیک فارسی

khaam
صفت
vain, futile, illusive

- تلاش تیم برای بردن مسابقه خام بود.

- The team's attempt to win the game was futile.

- پارس‌های خام سگ

- the dog's futile barks
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد خام

  1. مترادف:
    صفت
    متضاد:
    پخته مجرب
  1. مترادف:
    ناپخته نپخته
    متضاد:
    بی‌تجربه تازه‌کار مبتدی ناآزموده بی‌تجربه نامجرب نوپیشه

ارجاع به لغت خام

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «خام» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/خام

لغات نزدیک خام

پیشنهاد بهبود معانی