با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

خبرچین به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

کسی که رازنگهدار نیست

فونتیک فارسی

khabarchin
اسم
informant, informer, snitch, talebearer, collaborationist, tattler, tattletale, telltale, betrayer, fink, snitcher, squealer

- پلیس از یکی از زندانیان به‌عنوان خبرچین استفاده کرد.

- The police used one of the prisoners as their informant.

- خبرچین بدتر از دزد است.

- A tattler is worse than a thief.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد خبرچین

ارجاع به لغت خبرچین

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «خبرچین» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/خبرچین

لغات نزدیک خبرچین

پیشنهاد بهبود معانی