امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

خط به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

فاصله‌ی بین دو نقطه

فونتیک فارسی

khat(t)
اسم
line, score, streak

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

- (نوشته) خط زدن، خط کشیدن روی

- score something out/score something through

- خط ناصاف

- a crooked line

- او کتاب درسی را خوانده و با دقت زیر مطالب مهم خط کشیده بود.

- He had read and carefully highlighted the textbook.
الفبا

فونتیک فارسی

khat(t)
اسم
the alphabet, characters, script, letters

- خط فارسی زیباست

- Persian letters are beautiful

- خط انگلیسی با خط عربی خیلی فرق دارد

- English characters are very different from Arabic characters
دستخط

فونتیک فارسی

khat(t)
اسم
handwriting, hand, calligraphy

- آگهی به خط درشت و خوانا نوشته شده بود.

- The notice had been written in a bold handwriting.

- خط کج و کوله

- crabbed handwriting
مسیر، راه

فونتیک فارسی

khat(t)
اسم
course, track

- خط مسابقه‌ی دو

- the course of the running race

- خط آهن

- railway track
مسیر حرکت

فونتیک فارسی

khat(t)
اسم
line, lane, route, service, corridor

- دو خط اتوبوس

- two bus lines

- خطوط کشتیرانی

- shipping lanes
زمره، گروه، مکتب فکری

فونتیک فارسی

khat(t)
اسم
ideology, guideline, thought school, instructions, doctrine, teachings

- پیرو خط شیخ

- the follower of Sheikh's ideology

- خط اخلاقی

- moral teachings
سطر

فونتیک فارسی

khat(t)
اسم
line

- خط دوم

- the second line

- خطوط این صفحه بسیار مهم هستند

- lines of this page are so important
روی سکه، طرف مقابل شیر

فونتیک فارسی

khat(t)
اسم
tail (of a coin)

- شیر یا خط؟

- head or tail?

- بیا شیر یا خط کنیم تا معلوم شود کی باید پول شام را بدهد.

- Let's flip a coin to see who should pay for dinner.
صف

فونتیک فارسی

khat(t)
اسم
queue, file, line

- خطی دراز

- a long queue

- خط بستن

- to line up
خیاطی
seam
reverse, tail
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد خط

  1. مترادف:
    الفبا حروف نویسه
  1. مترادف:
    دست‌خط
  1. مترادف:
    خوش‌نویسی
  1. مترادف:
    کتابت
  1. مترادف:
    سطر
  1. مترادف:
    رقیمه عریضه مراسله مرقومه مکتوب نامه نوشته
  1. مترادف:
    ردیف صف
  1. مترادف:
    حکم فرمان منشور
  1. مترادف:
    دست‌نبشته دست‌نوشته
  1. مترادف:
    راه
  1. مترادف:
    مسیر
  1. مترادف:
    جرگه حلقه زمره گروه باند
  1. مترادف:
    مرام

ارجاع به لغت خط

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «خط» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/خط

لغات نزدیک خط

پیشنهاد بهبود معانی