با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

خود به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

خویشتن

فونتیک فارسی

khod
اسم
self, ego, being, auto-

- دخترک با تمسخر زبان خود را بیرون آورد.

- The girl lolled out her tongue in derision.

- او سفر خود را لغو کرد.

- He cancelled his trip.

- خودکاری

- automation
توسط خود

فونتیک فارسی

khod
ضمیر
own, -self

- خودم در را باز می‌کنم.

- I open the door myself.

- شما خودتان بهتر می‌دانید.

- You yourselves know better.
توسط خود

فونتیک فارسی

-khod
سازه‌ی پیوندی
a combining form meaning "self", "auto-", "ego-"

- خودشناسی

- auto gnosis

- خودگرایی

- egoism, autotropism
کلاه ایمنی

فونتیک فارسی

khood
اسم
helmet, crash helmet, hard hat

- پوشیدن خود هنگام موتورسواری الزامی است.

- It is mandatory to wear a crash helmet while riding a motorcycle.

- کودک برای پوشیدن خود جدیدش هیجان داشت.

- The child was excited to wear his new crash helmet.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد خود

ارجاع به لغت خود

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «خود» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/خود

لغات نزدیک خود

پیشنهاد بهبود معانی