امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

خونسرد به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

جانوری که دمای بدنش از دمای محیط تبعیت می‌کند

فونتیک فارسی

khoonsard
صفت
زیست‌شناسی coldblooded, exothermic, poikilothermal, poikilothermous

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

- اکثر ماهیان و خزندگان خونسرد هستند.

- Most fish and reptiles are coldblooded.

- مار خزنده‌ای خونسرد است که برای تنظیم کردن دمای بدن خود به منابع خارجی اتکا می‌کند.

- The snake is a coldblooded reptile that relies on external sources to regulate its body temperature.
بردبار، مسلط، آرام

فونتیک فارسی

khoonsard
صفت
calm, equanimous, coolheaded, cool, imperturbable, nerveless, quiet, nonchalant, indifferent, serene, unflappable, impassive, apathetic, stolid, unruffled, phlegmatic, unemotional, laid-back

- خونسرد در مواقع بحرانی

- cool in emergencies

- پرستار خونسرد علیرغم آشوب اطرافش آرام و کارا باقی ماند.

- Despite the chaos around her, the coolheaded nurse remained composed and efficient.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد خونسرد

  1. مترادف:
    بی‌اعتنا بی‌تفاوت
    متضاد:
    خون‌گرم

ارجاع به لغت خونسرد

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «خونسرد» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/خونسرد

لغات نزدیک خونسرد

پیشنهاد بهبود معانی