با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

داغ به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

گرم، سوزان

فونتیک فارسی

daagh
صفت
hot, warm, heated, sweltering, sultry, parching, feverish, calescent, fiery, torrid

- یک بحث داغ

- a heated discussion

- آب داغ

- hot water
اثر جسم سوزان بر پوست بدن، سوختگی

فونتیک فارسی

daagh
اسم
mark, brand, scar, stigma

- داغ زدن

- to mark with a hot iron, to cauterize
(مجازی) اثر رویدادی بسیار غم‌انگیز

فونتیک فارسی

daagh
اسم
(effect of) bereavement, loss of a loved one

- داغ فرزند او را پیر کرد

- the loss of her child aged her

- داغ دیدن

- to lose a loved one, to become bereaved
موضوع و داستان و خبر
live
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد داغ

ارجاع به لغت داغ

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «داغ» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/داغ

لغات نزدیک داغ

پیشنهاد بهبود معانی