با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

رنج به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

درد، غصه

فونتیک فارسی

ranj
اسم
pain, torture, torment, chagrin, travail, suffering, affliction, distress, toil, misery, tribulation, rack, discomfort

- او از ضعف بینایی و مرض قند رنج می‌برد.

- He was afflicted with poor eyesight and diabetes.

- مادرش از سوء هاضمه رنج می‌برد.

- Her mother suffers from poor digestion.

- رنج کودک ما را به گریه آورد.

- The child's suffering moved us to tears.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد رنج

ارجاع به لغت رنج

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «رنج» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/رنج

لغات نزدیک رنج

پیشنهاد بهبود معانی