با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

رهبر به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

پیشوا

فونتیک فارسی

rahbar
اسم
leader, guide, head, pacesetter, torchbearer, trend-setter, chief

- او را به عنوان رهبر جدید حزب برگزیدند.

- They picked him as the party's new leader.

- در مورد امور اقتصادی عقاید دو رهبر در یک راستا بود.

- In economic matters, the two leaders' ideas converged.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد رهبر

ارجاع به لغت رهبر

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «رهبر» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/رهبر

پیشنهاد بهبود معانی