با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

رکن به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

ستون

فونتیک فارسی

rokn
اسم
pillar, leg, column

- به رکن چوبی تکیه داد.

- She leaned against the wooden pillar.

- رکن مرمرین

- marble pillar
باعث استواری چیزی

فونتیک فارسی

rokn
اسم
مجازی pillar, prop, kingpin

- او و برادرش دو رکن اصلی حزب بودند.

- he and his brother were the two main pillars of the party.

- پدرم رکن خانواده‌مان بود.

- My father was the pillar of our family.
هر یک از اداره‌های ستاد ارتش

فونتیک فارسی

rokn
اسم
each of the four branches in the Iranian army general staff

- رکن دوم

- army intelligence branch
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد رکن

ارجاع به لغت رکن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «رکن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/رکن

لغات نزدیک رکن

پیشنهاد بهبود معانی