امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

ریدن به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

مدفوع کردن

فونتیک فارسی

ridan
فعل لازم
to defecate, to pooh, to have a bowel movement, to poop, to relive oneself, to crap, to shit, to evacuate

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

- حیوانات بعد از هر وعده می‌رینند.

- Animals defecate after every meal.

- اکثر ما روزی یک بار می‌رینیم.

- Most of us defecate once a day.
خراب کردن کاری

فونتیک فارسی

ridan
فعل لازم
to do something very badly, to bungle, to fail miserably, to bomb, to botch

- بعضی موفق می‌شوند و بعضی می‌رینند.

- Some manage it. Some fail miserably.

- می‌ترسیدم به ماموریت برینی.

- I was afraid you would bungle this assignment.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت ریدن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ریدن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ریدن

لغات نزدیک ریدن

پیشنهاد بهبود معانی