امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

زحمت به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی

فونتیک فارسی

zahmat
trouble, inconvenience, pains

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد زحمت

  1. مترادف:
    عذاب مزاحمت مشقت
  1. مترادف:
    تعب تقلا رنج سختی کد
  1. مترادف:
    آزار رنجه محنت
  1. مترادف:
    تصدیع دردسر

ارجاع به لغت زحمت

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «زحمت» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/زحمت

لغات نزدیک زحمت

پیشنهاد بهبود معانی