امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

زن به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

انسان مونث

فونتیک فارسی

zan
اسم
woman, lady, girl, female, squaw, dame, broad, twat, bag

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

- عمه‌ی من زن خوش‌قلبی است.

- My aunt is a good-hearted woman.

- زن سیاهپوش

- a woman dressed in black

- او واقعاً شیفته‌ی آن زن شده است.

- He is really gone on that woman.
همسر یک مرد

فونتیک فارسی

zan
اسم
wife, mate, partner, spouse

- زن و شوهر مکمل یکدیگرند.

- A husband and wife are complementary to one another.

- او با زن و فرزند دشمن دیرینه‌اش با جوانمردی و انصاف رفتار کرد.

- He treated the wife and child of his old enemy with chivalry and fairness.
کسی که می‌زند

فونتیک فارسی

zan-
سازه‌ی پیوندی
beater, player, striker

- شمشیرزن

- swordsman

- پیانوزن

- piano player
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد زن

  1. مترادف:
    امراء نسا
    متضاد:
    مرد همسر
  1. مترادف:
    بانو جفت حرم زوجه عیال متعلقه منکوحه همسر
  1. مترادف:
    پردگی مستوره

ارجاع به لغت زن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «زن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/زن

لغات نزدیک زن

پیشنهاد بهبود معانی