با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

زیبنده به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

شایسته، سزاوار، برازنده

فونتیک فارسی

zibande
صفت
seemly, becoming, fit, befitting, opportune, elegant, suitable, graceful, condign, gracious

- رفتار زیبنده‌ی دختر خوب

- behaviour befitting a nice girl
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد زیبنده

ارجاع به لغت زیبنده

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «زیبنده» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/زیبنده

لغات نزدیک زیبنده

پیشنهاد بهبود معانی