با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

سالار به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

فرمانده، رئیس، سردار

فونتیک فارسی

saalaar
اسم
chief, chieftain, head, headman, commander, dean, elder, sheik

- نایب‌حسین، سالار سپاه بود.

- Nayeb Hossein was the head of the troops

- سالار ارتش

- army commander
(-سالار)، سردار، فرمانده

فونتیک فارسی

-saalaar
سازه‌ی پیوندی
leader, commander

- دریاسالار

- admiral

- پدرسالار

- patriarch
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد سالار

ارجاع به لغت سالار

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «سالار» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/سالار

پیشنهاد بهبود معانی