با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

سالمند به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

سالخورده، پیر، کهنسال

فونتیک فارسی

saalmand
صفت اسم
aged, elder, elderly, ancient, aging, old, oldster, up in years, past one's prime

- زن سالمند

- an old woman

- خانه‌ی سالمندان

- retirement home, old people's home
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد سالمند

ارجاع به لغت سالمند

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «سالمند» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/سالمند

لغات نزدیک سالمند

پیشنهاد بهبود معانی