امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

سامان دادن به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

نظم و ترتیب دادن، منظم کردن، نضج دادن

فونتیک فارسی

saamaan daadan
فعل متعدی
to settle, to organize, to reform, to right, to tidy, to order, to tune, to rectify, to direct, to regulate, to make prosperous or thriving

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

- امیرکبیر می‌خواست اوضاع کشور را سامان بدهد.

- Amir Kabir wanted to regulate the affairs of the country
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد سامان دادن

  1. مترادف:
    نظم‌دادن مرتب کردن انتظام بخشیدن درست کردن
  1. مترادف:
    سروسامان دادن سامان‌دهی کردن

ارجاع به لغت سامان دادن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «سامان دادن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/سامان دادن

لغات نزدیک سامان دادن

پیشنهاد بهبود معانی