امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

سرایت کردن به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

گسترده شدن، انتقال یافتن

فونتیک فارسی

seraayat kardan
فعل لازم
to be transmitted, to infect, to be communicated, to spread, to catch, to penetrate, to transmit

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

- آتش به خانه‌ی همسایه هم سرایت کرد.

- The fire also spread to the neighbor's house.

- نمی‌خواهم سرماخوردگی‌ام به تو سرایت کند.

- I don't want to infect you with my cold.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد سرایت کردن

  1. مترادف:
    اثر کردن تاثیر گذاشتن
  1. مترادف:
    انتقال یافتن شیوع‌یافتن شایع شدن اشاعه یافتن منتقل شدن گسترش یافتن
  1. مترادف:
    رخنه کردن نفوذ کردن

ارجاع به لغت سرایت کردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «سرایت کردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/سرایت کردن

لغات نزدیک سرایت کردن

پیشنهاد بهبود معانی