سربازی به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

سرباز بودن

فونتیک فارسی

sarbaazi
اسم صفت
military service, being a soldier, military, soldierliness, enlistment

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

- بسیاری از کشورها شهروندان خود را به سپری کردن سربازی ملزم می‌کنند.

- Many countries require their citizens to complete mandatory military service.

- پدربزرگم غالبا ما را با داستان‌های تجربیات سربازی‌اش در ویتنام سرگرم می‌کند.

- My grandfather often regales us with stories of his experiences during his military service in Vietnam.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت سربازی

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «سربازی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/سربازی

لغات نزدیک سربازی

پیشنهاد بهبود معانی