امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

سردسته به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی

فونتیک فارسی

sardaste
leader, head of a gang, captain

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد سردسته

  1. مترادف:
    باشی رئیس سرجنبان سردار سرکرده سرگروه سلسله‌جنبان عمید

ارجاع به لغت سردسته

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «سردسته» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/سردسته

لغات نزدیک سردسته

پیشنهاد بهبود معانی