امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

سرپیچی کردن به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

نافرمانی کردن

فونتیک فارسی

sarpichi kardan
فعل لازم
to turn away, to refuse, to offend, to comply, to contravene, to balk, to defy, to disobey, to refractory, to revolt, to infract, to infringe

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

- به کودکان هشدار داده شده بود که از رهنمودهای والدین خود سرپیچی نکنند.

- The children were warned not to disobey their parents' instructions.

- کارکنان به دلیل سرپیچی کردن مکرر از سیاست‌های شرکت اخراج شدند.

- The employees were fired for repeatedly disobeying company policies.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد سرپیچی کردن

  1. مترادف:
    تخطی کردن
  1. مترادف:
    تمرد کردن طغیان کردن عصیان ورزیدن سرکشی کردن
  1. مترادف:
    نافرمانی کردن تمکین ن کردن

ارجاع به لغت سرپیچی کردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «سرپیچی کردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/سرپیچی کردن

لغات نزدیک سرپیچی کردن

پیشنهاد بهبود معانی