با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

سفت به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

سخت

فونتیک فارسی

seft
صفت
hard, stiff, solid, firm, unbending, rigid, wooden

- پشتی این صندلی خیلی سفت است.

- This chair's backrest is too stiff.

- پس از مدتی سیمان سفت می‌شود.

- After a while, the cement becomes firm.
محکم

فونتیک فارسی

seft
صفت قید
tough, tight, leathery, horny, tenacious, hard, taut

- گوشت سفت برای کباب خوب نیست.

- Tough meat is not good for Kebab.

- طناب را سفت بکش.

- Pull the rope hard.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد سفت

ارجاع به لغت سفت

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «سفت» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/سفت

لغات نزدیک سفت

پیشنهاد بهبود معانی