با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉
شرکت در نظرسنجی

    سمین به انگلیسی

    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    چاق

    فونتیک فارسی

    samin
    صفت
    ادبی fat, heavyset, obese, heavyweight

    - کشتی‌گیر سمین حریفش را به راحنی ضربه‌ی فنی کرد.

    - The heavyweight wrestler pinned his opponent down with ease.

    - مرد سمین تلاش کرد از پله‌ها بالا برود.

    - The obese man struggled to walk up the stairs.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد سمین

    1. پرگوشت، پروار، چاق، شحیم، فربه، گوشتالو، مسمن ≠ لاغر

    ارجاع به لغت سمین

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «سمین» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/سمین

    لغات نزدیک سمین

    پیشنهاد بهبود معانی