با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

سوپ به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

غذایی آبدار و رقیق

فونتیک فارسی

soop
اسم
غذا و آشپزی soup

- حسین کاسه‌ی خود را پر از سوپ کرد.

- Hossein filled his bowl with soup.

- به بیماران چیزی جز سوپ بی‌مزه و آبکی نمی‌دادند.

- The patients were given nothing but bland, watery soup.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد سوپ

ارجاع به لغت سوپ

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «سوپ» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/سوپ

پیشنهاد بهبود معانی