با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

سکه به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

پول فلزی

فونتیک فارسی

sekke
اسم
coin, coinage, money, piece, currency, specie

- پشت یک سکه

- the reverse side of a coin

- در اینجا شمش تبدیل به سکه می‌شود.

- Here bullion is changed into coin.

- دو سکه و مقداری اسکناس

- two coins and some paper money (or banknotes)

- این روزها کار و بارش سکه است.

- He is really coining it now.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد سکه

ارجاع به لغت سکه

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «سکه» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/سکه

پیشنهاد بهبود معانی