امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

سیاح به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

گردشگر

فونتیک فارسی

sayyaah
اسم
tourist, traveler, explorer, sightseer, excursionist

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

- سیاح در بازار شلوغ گم شده بود.

- The tourist was lost in the crowded market.

- سیاح از آشپزی محلی رستوران لذت می‌برد.

- The tourist was enjoying the local cuisine at the restaurant.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد سیاح

  1. مترادف:
    صفت
  1. مترادف:
    آفاق‌پو سیاحتگر جهانگرد مسافر گردشگر
  1. مترادف:
    جهاندیده

ارجاع به لغت سیاح

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «سیاح» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/سیاح

لغات نزدیک سیاح

پیشنهاد بهبود معانی