امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

سیر به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

سیرت‌ها، رفتارها

فونتیک فارسی

siyar
اسم جمع
traditions, characters, natures, behaviors, conducts

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

- سیر گرامی

- cherished traditions

- سیر حیوانات کاملا متفاوت بودند.

- The natures of the animals were quite different.
حرکت

فونتیک فارسی

seyr
اسم
movement, circuit, passage, transition, circulation

- سیر صعودی قیمتها

- the upward movement of prices

- سیر مردم از مناطق روستایی به شهرها

- movement of people from rural areas to cities
گردش و تماشا

فونتیک فارسی

seyr
اسم
sightseeing, excursion

- سیر در تعطیلات

- sightseeing during vacation

- سیر دو روزه

- a two-day excursion
گیاهی از تیره‌ی سوسنی‌ها که ریشه‌ی آن خوراکی است

فونتیک فارسی

sir
اسم
گیاه‌شناسی garlic

- من از بوی سیر بیزارم.

- I abhor the smell of garlic.

- دهانت بوی سیر می‌دهد.

- Your mouth smells of garlic.

- رستورانی که بوی سیر می‌دهد

- a restaurant that reeks of garlic

- طعم سیر در آبگوشت

- a relish of garlic in the soup
واحد وزن سنتی تقریبا برابر با 75 گرم

فونتیک فارسی

sir
اسم
قدیمی seer (old unit of weight almost equal to 75 grams)

- می‌خواهم یک سیر شکر بخرم.

- I'm going to buy a seer of sugar.

- دو سیر برنج

- two seers of rice
پر، اشباع، خشنود، سیراب، بی‌نیاز

فونتیک فارسی

sir
صفت
satiated, glutted, quenched, full, satisfied, contented

- چون از لذت سیر شده بود، تصمیم گرفت راهبه بشود.

- Satiated with pleasure, she decided to become a nun.

- بعد از خوردن غذایی لذیذ، سیر شد.

- After eating the hearty meal, he was satiated.
بیزار

فونتیک فارسی

sir
صفت
disgusted, fed up, sick, sick and tired of, cloyed, jaded

- او از جان خود سیر شده بود.

- He was fed up with his life.

- ناکامی‌های پی‌در‌پی مرا از زندگی سیر کرده بود.

- Repeated failures had made me sick and tired of life.
غلیظ، پرمایه

فونتیک فارسی

sir
صفت
strong, dark, deep

- قرمز سیر

- a deep red

- رنگ سیر

- a strong color
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد سیر

  1. مترادف:
    اسم
    متضاد:
    راغب
  1. مترادف:
    بیزار گریزان متنفر نفور
  1. مترادف:
    حرکت دور دوران گردش
    متضاد:
    سکون
  1. مترادف:
    رفتارها روش‌ها سیرت‌ها
  1. مترادف:
    سنت‌ها سنن
  1. مترادف:
    طریقت‌ها مذاهب

ارجاع به لغت سیر

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «سیر» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/سیر

لغات نزدیک سیر

پیشنهاد بهبود معانی