با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

صفحه به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

برگ کاغذ، ورق

فونتیک فارسی

safhe
اسم
page, sheet, side, sheeting, leaf

- او نام خود را در گوشه‌ی صفحه نوشت.

- He wrote his name on the corner of the page.

- یک صفحه تمبر پست آژدار شده.

- A perforated sheet of stamps.
سطح صاف

فونتیک فارسی

safhe
اسم
plane, sheet, plate, grid, slab, face, table, screen

- او صفحه را سوراخ کرد و پیچ را از آن گذراند.

- He drilled a hole in the plate and passed the screw through it.

- پروژکتور تصویر واضحی را روی صفحه انداخت.

- The projector threw a clear image onto the screen.
سطح مدور برای صدا یا موسیقی

فونتیک فارسی

safhe
اسم
موسیقی record, screen, disk

- (گرامافون) صفحه پر از خط‌افتادگی است.

- The record is full of scratches.

- دی‌جی با دقت سوزن را روی صفحه قرار داد تا موسیقی شروع شود.

- The DJ carefully placed the stylus on the record to start the music.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد صفحه

ارجاع به لغت صفحه

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «صفحه» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/صفحه

پیشنهاد بهبود معانی