امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

غذاخوری به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

مکانی برای خوردن غذا

فونتیک فارسی

ghazaakhori
اسم
dining hall, mess hall, cafeteria, eating house, canteen, hall, lunchroom

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

- غذاخوری ساعت هشت باز می‌شود.

- The mess hall opens at eight.

- در غذاخوری پیشخدمت‌ها در محل کار خود مستقر بودند.

- Waiters stood at their stations in the dining hall.
مربوط به غذا

فونتیک فارسی

ghazaakhori
صفت
pertaining to food or eating

- ظروف غذاخوری

- eating utensils

- قاشق غذاخوری

- tablespoon
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد غذاخوری

  1. مترادف:
    رستوران کافه‌رستوران
  1. مترادف:
    بشقاب ظرف
  1. مترادف:
    تغذیه

ارجاع به لغت غذاخوری

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «غذاخوری» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/غذاخوری

لغات نزدیک غذاخوری

پیشنهاد بهبود معانی