امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

فرسودن به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی

فونتیک فارسی

farsoodan
to wear(out), to rub(off), to obliterate, to erode, to tire, to fretto wear, to be worn or torn

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد فرسودن

  1. مترادف:
    خستن خسته کردن
  1. مترادف:
    پوسیدن پوساندن
  1. مترادف:
    ساییدن مالیدن
  1. مترادف:
    زدودن محو کردن نابود کردن
  1. مترادف:
    به‌ستوه‌آوردن عاجز کردن درمانده کردن

ارجاع به لغت فرسودن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «فرسودن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/فرسودن

لغات نزدیک فرسودن

پیشنهاد بهبود معانی