امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

فرض به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی

فونتیک فارسی

farz
supposition, assumption, hypothesis, duty, obligation, incumbent

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد فرض

  1. مترادف:
    ضروری لازم مهم
  1. مترادف:
    انگاره انگار پنداشت پندار تصور خیال فکر گمان وهم
  1. مترادف:
    تخمین حدس
  1. مترادف:
    سنت واجب

ارجاع به لغت فرض

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «فرض» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/فرض

لغات نزدیک فرض

پیشنهاد بهبود معانی